جدول جو
جدول جو

معنی ترخان آباد - جستجوی لغت در جدول جو

ترخان آباد(تَ)
دهی از دهستان اورامان است که در بخش رزاب شهرستان سنندج و 68هزارگزی شمال رزاب و 2هزارگزی خاور راه اتومبیل رو مریوان به رزاب واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 250 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و لبنیات و توتون است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تُ)
دهی است از دهستان حومه غربی شهرستان رفسنجان که در 8 هزارگزی شمال باختری رفسنجان و 7 هزارگزی شمال شوسۀ رفسنجان به یزد قرار دارد. جلگه ای سردسیر است و 90 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آنجا غله و پنبه و پسته و شغل مردم آنجا زراعت است. و راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی از دهستان افشار است که در بخش اسدآباد شهرستان همدان و 5هزارگزی شمال قصبۀ اسدآباد و 5هزارگزی شوسۀ اسدآباد به همدان قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 786 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و رود خانه محلی و محصول آنجا غلات و لبنیات و انگور زیاد و گردو و فندق و دیگر میوه ها و عسل است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان قالی بافی است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
دهی است از دهستان آتابای بخش پهلوی دژ شهرستان گنبدقابوس واقع در 11000 گزی جنوب پهلوی دژ. موقع جغرافیایی آن دشت و معتدل مرطوب مالاریائی است. سکنۀ آن 200 تن است. آب آن از فاضل آب محمدآباد و چاه تأمین میشود. محصول آنجا غلات، صیفی، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالیچه بافی و گلیم بافی و نمدمالی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(فَ مَ)
دهی است از دهستان یوسف آباد پائین ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد، واقع در سه هزارگزی جنوب طیبات سر راه اتومبیل رو طیبات به کرات. ناحیه ای است جلگه ای، معتدل و دارای 696 تن سکنه. از قنات مشروب می شود. محصولاتش غلات، پنبه و زیره است. اهالی به کشاورزی، مالداری و قالیچه بافی گذران میکنند. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(فَرْ یَ)
دهی است جزو دهستان بهنام پازوکی بخش ورامین شهرستان تهران، واقع در 24هزارگزی شمال باختری مرکز بخش و سه هزارگزی جنوب راه شوسۀ خراسان. ناحیه ای است واقع در جلگه، معتدل و دارای 671 تن سکنه. از رود خانه جاجرود مشروب میشود. محصولاتش غلات، صیفی و چغندر قند است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است از دهستان بریاجی بخش سردشت شهرستان مهاباد واقع در 8 هزارگزی جنوب باختری سردشت و 6 هزار و پانصد گزی راه شوسۀ سردشت به مهاباد، با 255 تن سکنه. آب آن از رود خانه سردشت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(مَ کَ)
دهی است از دهستان بیرون بشم بخش کلاردشت شهرستان نوشهر. در 28هزارگزی جنوب چالوس و 1هزارگزی غربی راه چالوس به تهران بر سر دوراهی کلاردشت در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع و دارای 120 تن سکنه و آبش از چشمه و نهر توار کوه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مَ قَ)
دهی است از دهستان شهرنو بالا ولایت باخرز طیبات شهرستان مشهد واقع در 42هزارگزی شمال غربی طیبات، در جلگه معتدل واقع و دارای 121 تن سکنه است. آبش از قنات و محصولش غلات و بنشن. شغل مردمش زراعت گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مَ نَ)
دهی است از دهستان آتابای بخش مرکزی. شهرستان گنبد قابوس. در ده هزارگزی شرق گنبد و 2 هزارگزی راه مینودشت، در دشت معتدل هوائی واقع و دارای یکصد تن سکنه است. آبش از چاه و محصولش غلات و حبوبات و صیفی و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
دهی از دهستان انار است که در شهرستان رفسنجان و هشتاد وسه هزارگزی شمال باختری رفسنجان و چهارهزارگزی شوسۀ رفسنجان به یزد قرار دارد. جلگه ای سردسیر است و 70 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و پنبه، شغل اهالی زراعت است و راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت، واقع در 47هزارگزی جنوب سبزواران و سر راه فرعی سبزواران به گلاشکرد، با 188 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
قریه ای است که در علاقۀ حکومت درجه 2 دولت آباد واقع، و متعلق بحکومت کلان بلخ، و مربوط بولایت مزارشریف و متصل براه است، این ناحیه بین خط 66 درجه 36 دقیقه 45 ثانیه طول البلد شرقی و خط 37 درجه 4 دقیقه 11 ثانیه عرض البلد شمالی واقع می باشد، (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
قریه ای است در مرکز حکومت خان آباد، متصل به جاده، و مربوط به حکومت کلان قندز ولایت قطغن، این ناحیه بین خط 69 درجه 5 دقیقه 8 ثانیه طول البلد شرقی و خط 36 درجه و 41 دقیقه و 34 ثانیه عرض البلد شمالی واقع میباشد، (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
دریایی است در غرب مرکزخان آباد مربوط به حکومت کلان قندز ولایت قطغن که در خط69 درجه طول البلد شرقی و خط 36 درجه عرض البلد شمالی قرار دارد، (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
مرکز بلوک بیات در ساوه و زرند
لغت نامه دهخدا
حکومتی است درجه 2 که مربوط به حکومت کلان قندز و در حوزۀ ولایت قطغن واقع بوده و تخمیناً بین خطوط 68 و 69 درجه 26 و 52 دقیقه 3 و17 ثانیه طول البلد شرقی و خط 36 درجه 27 و 51 دقیقه 24 و 42 ثانیه عرض البلد شمالی واقع شده است، شهر خان آباد در یک وادی شاداب ولی بسیار پست بفاصله 25000 گزی شرق قندز واقع شده بر اثر دریای پرآبی که از اجتماع دریای فرخار به هر طرف آن در جریان است اراضی اطراف و نواحی شهر تماماً شالی کاری شده و از طرف دیگر چون پایه های عمارات سنگ ندارد (زیرا مواضع سنگ ازآنجا بسیار دور است) خانه ها نم و شوره گذارده و طبقۀ اول منازل غالباً برای بود و باش مساعد نیست و مضر صحت است ولی این خانه ها داخل باغها واقع بوده و هرکس بداخل خانه خود باغ و باغچه ترتیب داده و اشجارمیوه دار و سایه دار در بین آنها غرس نموده است، در اکثر خانه ها آب جاری وجود دارد، بازارهای خان آباد از نقطه نظر ساختمان بدو دسته تقسیم شده اند، قسمت اول بازار سابقۀ آن که عبارت از دو دسته بازار بوده و یکدیگر را بطور عمودی قطع نموده و در بین آنها چهارسوقی تشکیل یافته است، دهان های این بازار برنده دار و تنگ و بی رونق میباشد، دوم بازار جدید است که بطرف بازار سابقه قرار دارد بدو طرف جادۀ عریض میباشد که کنار آن با اشجار مزین گردیده دکاکین پخته کاری آباد بشکل مرغوبی در آنجا است، در این بازار دکانهای عمده فروشی بصورت دسته بندی جا داده شده و خوش منظر میباشد، علاوه بر این قسمت بازار، تعداد سرایهای تجارتی، گاراژها و هتل های عمومی و منازل برای بود و باش مسافرین بطرز و سلیقۀ موزونی مانند سایر مراکز ولایات ساخته شده است و مضافاً آبادی های چندی از قبیل عمارت دولتی ومؤسسات تجارتی، عمارت بلدیه و مسجد جامع و باغ عمومی و تفریحی به تجمل این موضع افزوده است، زراعت خان آباد: گندم، کنجد، جو، پنبه، تنباکو و سایر حبوبات است اما برنج آن بسیار خوب و مشهور میباشد، خربوزه و تربوزه هم دارد، خربوزۀ آبی این منطقه معروف است، این شهر مرکز تجارت ولایت قطغن و بدخشان بوده، دارای گمرک و فرودگاههای اموال تجارتی است، موتور نیز همیشه برای حمل و نقل اموال وارداتی و صادراتی دارد، مسافرینی که خیال مسافرت را داشته باشند توسط عراده ها بسهولت و همه وقت میتوانند مسافرت کنند، در خان آباد یک هتل عصری نیز برای پذیرائی مسافرین وجود دارد، جادۀعمومی که از قندز بطرف بدخشان میرود از شهر خان آبادمیگذرد، در خان آباد یک باب مکتب ابتدائی به اسم مکتب ابتدائی آق تاش برای تعلیم اطفال دائر است، فاصله خان آباد از کابل 518000 گز و از تالقان 32000 گز میباشد و ارتفاع آن از سطح دریا تخمیناً 1260 متر است، یکنفر وکیل از طرف اهالی این حکومت انتخاب و بمجلس شورای ملی فرستاده میشود، این شهر زیبا و پرنفوس از سالهای دور و درازی مرکز ولایت قطغن شمرده میشده است، در ابتدا آب و هوای خان آباد خیلی خراب بود و جز یک منطقۀ مالاریائی چیز دیگری محسوب نمیشد اما در اثر توجه حکومت و بالنتیجه یک سلسله مجاهدات فنی در مقابل مالاریا، این منطقه موقعیت خوبی را حاصل نمود و هم ذوق ساکنین آن را نسبت به آبادی این شهرستان تحریک کردو در آن اوان بوسیلۀ یک مهندس و متخصص در امور شهرسازی نقشۀ این شهر ترتیب و در آن ساحه بمرحلۀ اجراگذاشته شد و بفرصت کم خان آباد بشکل یک شهر مختصر و مقبولی درآمد، مردمان این ناحیه عموماً زراعت پیشه میباشند، این شهر در زمان محمد گل مهمند مرکزیت خود رابه بغلان داد، بغلان مرکز قطغن شد ولی مردمان خوش ذوق خان آباد علاقۀ خود را نسبت به شهرشان قطع نکرده و بایک نقشۀ کلی در تزیین آن کوشیدند، خان آباد فعلاً منطقه ای وسیع و از شهرهای بزرگ ولایت قطغن محسوب میگردد، (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2 و تا حدی حفظ اصطلاحات و عبارات زبان فارسی افغانی در آن شده است)
لغت نامه دهخدا